به تارنمای محمد آقایی خوش آمدید

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى

به تارنمای محمد آقایی خوش آمدید

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى

بشتابید و بکشفونید شخصیت درونتون را...!!!

اینترنتیه:

اول هرماه موقع پرداخت هزینه ماهانه اینترنتمه.این ماه چون وضعیت اقتصادیم خرابه و شپش توی جیبهام پلی استیشن بازی میکنه به جای 256 نامحدود ، سرعت 64 نامحدود گرفتم.

خداوند یا به من صبر بده یا به وزیر محترم ارتباطات مرگ بده.

که مطمئنم دومی ارجحیت داره به اولی


خودمونیه:

4ساله که ما مستاجر این عموسیبیلو(مدیرسابقم) هستیم.

بعد این 4سال متوجه شدیم که از گاز ما استفاده میکرده.بابام رفته بهش گفته که باید قبض را شریکی پرداخت کنیم.

میگه بخاطر اینکه بهتون خونه اجاره دادم حق دارم از گازتون استفاده کنم...!!!!!!!!!

عاجزانه خوااااااااااهشمندم یکنفر پیدا بشه جواب این عموسیبیلو را واسه من ترجمه کنه!!!!!!!!!


شخصیت بکشفونیه:

توی ادامه مطلب یه تصویر گذاشتم.


1- احساس میکنید شخصیت درون من کدوم یکی باشه.


2- به نظرتون شخصیت درون خودتون کدوم یکیه.


پاورقی نامه:

دیدی که بهار بی تو سرد است
پاییز تر از خزان زرد است

آن شب دل من شکسته تر شد
دیگر همه چیز رنگ درد است


دیگر همه جا سکوت دلگیر
دست و دل من اسیر زنجیر

ای روح پر از ترانه من
خاموش ترین بهانه را گیر


دیگر نروم به سوی مستی
حظی نبرم ز می پرستی

ای آن که نداری خبر از من
سرچشمه ی هر غمم تو هستی

ادامه مطلب ...

الهی بمیری آقاهه.......

خودمونیه نامبر یک:

قبض گاز 183 هزارتومان – قبض آب 85 هزار تومان – قبض برق 40 هزار تومان

امروز که از خواب پاشدم با اینها روبرو شدم.شما جای من بودید با کله نمیرفتید توی دیوار؟؟؟؟

هنوزسرم درد میکنه.....


خودمونیه نامبر دو:

داشتم انتخاب واحد میکردم یه نکته ای ذهنم مشغول کرد.70 درصد دانشجویان دانشگاه ما خانم ها هستند.

چهار پنج نفرشون یه گوشه ایستاده بودند.ازشون میپرسم: شما واسه چی درس میخونید

با یه قیافه کاملاً جدی میگند: واسه اینکه ازدواج کنیم!!!!!!

آآآآآآآآآخ این عاقبت اندیشی خانم ها منا کشته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


خودمونیه نامبر سه:

داخل دستشویی دانشگاه نوشته بود: لطفاً بعد از هنر نمایی ، هنر خود را محو نمایید...!!!!!!


سیاسیه:

اون آقاهه که رهبر بخاطرش نامه محرمانه داده بود به محمود....

همون آقاهه که رهبر به محمود گفته بود از معاونت برش داره....

همون آقاهه که گفته بود حضرت نوح مدیریتش بد بوده.....

همون آقاهه که توی مجلسی که بود قرآن را با رقص و آهنگ واسش آوردند.....

همون آقاهه که معتقد بود امام زمان 14 خرداد امسال ظهور میکنه......

همون آقاهه که پیش بینی کرده بود جنتی تا 2 سال دیگه فوت میکنه....

همون آقاهه که میگند رییس گروه انحرافیه.....

مییییییییگند همون آقاهه در انتخابات امسال 250 کاندید در کل کشور داره که واسه هرکدومشون علی الحساب 150 میلیون تومان داده واسه تبلیغاتشون.....

آهای آقاهه.... جورابهام که الان چند روزیه نشستم توی حلقت.... جان مادرت بگو این همه پول را از کجا آوردی؟؟؟؟؟!!!!!!

پاورقی نامه:

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
«بال» وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسأله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسأله هاست

پایان امتحانات - جشنی که قول دادم.....


سلام


بالاخره امتحانات تموم شد و یه نفس راحتی کشیدم.واقعاً امتحان چیز چندش آوریه....!!!!!!

ولی خوبیش اینه که نسبتاً تونستم با موفقیت پشت سر بزارم.


قول داده بودم وقتی برگشتم یه جشن خودمونی بگیریم.

جشن امروز به دو بهانه ست:


1- سالروز به امامت رسیدن حضرت ولی عصر(عج) که به همه شما تبریک میگم.

2- جشن تولد یکسالگی تارنما


به همین راحتی این تارنما یکساله شد.مهم ترین موفقیت من توی این یکسال پیداکردن دوستان و عزیزانی مثل شماست که توی این مدت همیشه با صبوری و صمیمیت خاصی تحملم کردید و بهم دلگرمی دادید.خدا را بخاطر داشتن دوستای گلی مثل شما هموبلاگی های عزیزم شکر میکنم.


مهم تر از همه خیلی خوشحالم که این دوتا جشن همزمان شده و این را به فال نیک میگیرم.انشالله چشم همه ما به جمال نورانی مهدی قائم آل محمد(عج) منور بشه و خدا ما را از منتظارن واقعی این حضرت قرار بده.

انشالله


پاورقی نامه:


گفتم که تنش ، تو گفتیا آب حیات

گفتم که لبش ، گفت زهی قند و نبات

گویند که عاقبت بیاید روزی

بر سجده هر نماز مهدی صلوات

امتحانات شروع شد...


با اجازتون تا تاریخ 90/11/13 اینجا را آپ نمیکنم چون امتحاناتم شروع شده.


ولی این دلیل نمیشه که شما واسم کامنت نزارید و بهم سر نزنید....


هرکی بهم سر نزنه و سراغم را نگیره الهی ریزش مو بگیره....


(.... قول میدم وقتی برگشتم یه جشن جدید به یه بهانه ای که بعداً بهتون میگم بگیریم ....)


پاورقی نامه:


چیزیم نیست ، خرد و خمیرم ، فقط همین


کم مانده است بی تو بمیرم ، فقط همین


از هرچه هست و نیست گذشتم ، ولی هنوز


در عمق چشم های تو گیرم ، فقط همین

کودک درونم امتحانات را دوست نداره...


خودمونیه:

به همین سادگی این ترم تموم شد و امتحاناتش داره میاد.مثلاً الان توی فرجه مطالعه هستیم.ولی خودم هم نمیدونم اینجا چیکارمیکنم.به جای درس خوندن اومدم وبلاگ آپ میکنم.کلاً خسته نباشم...

همه ما یه کودک درون داریم.این هم تصویر کودک درون منه که به جای درس خوندن داره با اووووووووووج بیخیالی استراحت میکنه.



پاورقی نامه:

حدس می زنم شبی مرا جواب میکنی
و قصر کوچک دل مرا خراب میکنی

سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی

من از کنار پنجره تو را نگاه میکنم
و تو به نام دیگری مرا خطاب می کنی

چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب میکنی

به خاطر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب میکنی

و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب می کنی

من توسط یه پشه به واقعیت رسیدم

وقتی حمیداستیلی سرمربی پرسپولیس بود همه علی دایی را تشویق میکردند.حالاکه مصطفی دنیزلی سرمربی شده همه باز علی دایی را تشویق میکنند.جالب اینجاست وقتی علی دایی سرمربی پرسپولیس بود همه بهش فحش ناموسی میدادند....!!!!

واقعاً مردم ما نمیخواند واقعیت را درک کنند.چشماشون را بسته اند.از دیشب تصمیم گرفتم واقعیت را درک کنم و واقعیت را بپذیرم که یه اتفاق جالب و تاثیرگذار واسم افتاد.

داشتم درس میخوندم که یه پشه اومد منو گزید.
افتادم دنبالش.
گوشه اتاق خـفتش کردم.
اومدم بـکشمش.
بهم گفت بابا...
راسـت می گفت. من باباش بودم .
خون من تو رگاش بود .
بغلش کردم تا صبح 2 نفره گـریه می کردیم..

پاورقی نامه:

نرفته قولم از یادم، هنوزم ساده و صافم
دارم اندازه‏ی قلبت، با اشکام، عشق می بافم

تا روزی که تو برگردی، به این در خیره می مونم
اگرچه دوری از دستم، تو دوستم داری، می دونم

هنوز خالیه جات اینجا، هنوزم من وفادارم
هنوزم توی این خونه، من از هرچی دوتا دارم

یه وقتایی دوتا بشقاب میچینم، تو میگی سیرم
یه وقتایی بدون تو، باهات مهمونی می گیرم

 

اضافه شده:

باخبرشدم پدرهمسر جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی فوت کرده.

بهشون تسلیت میگم و امیدوارم غم آخرشون باشه.

خانم دکتر الهی بمیری.......

(اولین باره که دارم صبح به این زودی مطلب می نویسم.حس خاصی داره.پیشنهاد میکنم شما هم تجربه کنید...)

دوهفته ای بود که سرما خورده بودم.سرم که داشت منفجر میشد، گلوم وحشتناک درد میکرد، گوشهام خیلی سنگین شده بود، دماغم که کلاً کیپ بود، (روم به دیوار، ببخشید) اسهال در حد تیم ملی برزیل(!!!!!)، آب ریزش بینی و آب ریزش چشم عینهو شیرفلکه آب شهرداری....

خلاصه حسابی گیرپاج کرده بودم.باهزار زجر رفتم پیش پزشک تامین اجتماعی.بعد از یک ربع معاینه و دیدن تمامی نواحی مربوط و نامربوط بدنم، یه نسخه واسم نوشته از این قرار:

قرص سرماخوردگی 10 عدد(!!!!!!)

استامینوفن معمولی 10عدد(!!!!!!!)

آموکسی سیلین 10عدد(!!!!!)

بعد بهم میگه روزی 4تا بخور!!!!!!

میگم خانم دکتر، من دارم میمیرم.با یه ورق استامینوفن که خوب نمیشم.اینا همش واسه دو روز کافیه.اگه خوب نشدم چیکار کنم.لطفاً تعداد قرص ها را بیشتر بنویسید.

میگه واسه من دستور اومده به بیمار بیشتر روحیه بدیم و قرص کم بنویسیم!!!!!!!

اون موقع فهمیدم چرا اینقدر معاینه م کرد.قصدش روحیه دادن بوده.....!!!!!!


پاورقی نامه:

همه ی عشق منی تو، غم دنیا که غمی نیست

من ازت خاطره دارم، خاطره درد کمی نیست

روبروی من عزیزم روزگار روشنی نیست

همش از حال تو میگم، حال من که گفتنی نیست

من یه عمره با خیالت لحظه لحظه در نبردم

با تو زنده بودم اما، با تو زندگی نکردم

جابجایی شغلیم - محمود را با کفش زدند...!!!!!

خودمونیه مخلوط با سیاسیییییه:


بالاخره (یک ماه پیش) استعفا دادم و برگشتم به کار سابقم.واقعاً آدم باید بره دنبال کاری که بهش تعلق خاطر داره و دوستش داره.


ولی جالب اینجاست که مدیر قبلیم حقوقم را نمیده.فقط بلده باهام قرار بزاره؛ وقتی میرم سر قرار جیییییییم بزنه بره.


بیخود نیست مردم چندتا چندتا ماشین و مغازه و خونه میخرند.حق مردم را میخورند، گردنشون کلفت میشه.بیچاره قشر آسیب پذیر جامعه که یکیشون بنده باشم.هیچ کسی نیست حق من را از این اژدهای روزه خواره سیبیلو بگیره...


راستی داره این غیبت های من سریالی میشه ها.دقیقا مثل کتک زدن رییس جمهور کشورها با لنگه کفش.خبر که دارید یه آدم بی ادبه بی تربیته منافقه صهیونیسمیه از خدا بیخبره دست نشانده استکبار و ایادی بیگانه مخالف نظام و محارب با قرآن و خدا و..... یه لنگه کفش ناقابل پرت کرده به آقامحمودخان احمدی نژاد....!!!!!!


اوا خدا مرگم بده...!!! یعنی اینقدر مردم بی حیا شدند که به محمودجون 40 میلیون رایی کفش بزنند(!!!!!!!!!!!!!!!)


حالا جرج بوش را با کفش زدید درست بود؛ چون حقش بود.آخه این محمود، این آدم زحمت کش مستضعف که حتی حقوق هم نمیگیره(!!!!!!) و نمیدونیم زن و بچه ش را چطوری نون میده را چرا با لنگه کفش زدید....


اقتصادیه:

بببببببببببببببببدجور خرج با دخل نمیخونه.خدا به داد اونهایی برسه که مثل من حقوق میگیرند ولی متاهلند.من که توی خرج خودم موندم.کی جرات میکنه بره زن بگیره...


پاورقی نامه:

این دفعه پاورقی نامه را داخل ادامه مطلب گذاشتم.

هرچی نگاهش میکنم، سیر نمیشم....

ادامه مطلب ...

اولین بار...


داشتم وبلاگ گردی میکردم، رفتم وبلاگ به قلم آنها که به بهشت نمیروند، پست " اولین بار... " را خوندم.دلم نیومد من هم ننویسم.


اولین باری که عاشق شدم،


اولین باری که از ته دل گریه کردم،


اولین باری که چیزی من را داغون کرد،


اولین باری که از ترس؛ صدای لرزش استخوانهایم را شنیدم،


اولین چیزی که آنچنان من را تحت تاثیر قرار داد که هنوز وقتی به فکرش میوفتم گریه میکنم:


بعدازظهر یکروز پائیزی سال 84 ، وقتی که خواب قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) را دیدم.


پاورقی نامه:

ای ماه بنی هاشم؛ خورشید لقا عباس

ای نور دل حیدر؛ شمع شهدا عباس

از محنت و درد و غم؛ ما رو به تو آوردیم

دست همه ما گیر؛ از بهر خدا عباس


می خواهی چه کار؟

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟

 

پاورقی نامه:

کاش معنی سکوت هم شنیدنی بود...، شاید اینگونه معنی سکوتم را میفهمید