به تارنمای محمد آقایی خوش آمدید

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى

به تارنمای محمد آقایی خوش آمدید

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى

تهمت...

شیشه پنجره‌ام از نفس سایه شکست


آن طرف بغض غریبانه همسایه شکست


فصل خورشید شد و ذوق لطیفی نشکفت


غزل عاطفه را شاعر بی مایه شکست


مهر تو زینت آیینه احساس دل است


حرمت آینه و این همه آرایه شکست


چشم تو سوره عشقی است پُر از آیه یأس


بارها قلب من از خواندن هر آیه شکست


به نگاه من و تو تهمت شهوت زده اند


کمر عشق ازین تهمت بی پایه شکست


مدتی گر چه از آن واقعه تلخ گذشت


مانده بر شیشه اشعار دلم جای شکست

نظرات 9 + ارسال نظر
Eli دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ


امروز ظهر شیطان را دیدم

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به شیطان چه نیاز است؟

شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.

نگین دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.mininak.blogsky.com

واوووووووووو فوق العاده بود

الناز دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ

من اگه خدا بودم، اینترنت رو قطع می‌کردم مردم یه ذره زند‌گی کنند.

یعنی با اینترنت نمیشه زندگی کرد...!!!!

ملیحه دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:02 ب.ظ

محمدجونم
من با الناز جون موافقم
نه با اینترنت نمیشه زندگی کرد.چون از کارو زندگی آدمو میندازه و اصلا هم نمیذاره آدم درس بخونه
نه تنها درس بلکه از خانواده هم آدمو دور میکنه

Eli سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ

الا یا ایها الساقی ادرکاساوناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ق.ظ

س سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ

چقدر زیبا بود کامنت الی
امروز ظهر شیطان را دیدم نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت... گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد! .............

فوق العاده بود درست گفتی!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ

مثل اینکه ازاین به بعد بایدبدون اسم برات کامنت بذارم...

چرا بدون اسم...؟؟؟؟!!!!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ

چون وقتی با اسم برات کامنت میذارم پنهان میذاری و نمایش نمیدی

من نمایش نمیدم......!!!!!؟؟؟؟؟؟
اشتباه میکنی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد